بهشت

بهشت از دست آدم رفت از اون روزي که گندم خورد
ببين چي ميشه اون کس که يه جو از حق مردم خورد

کسايي که تو اين دنيا حساب ما رو پيچيدن
يه روزي هر کسي باشن حساباشونو پس مي دن

عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نيست
پرستش راه تسکينه پرستيدن تجارت نيست

سر آزادگي مردن ته دلدادگي ميشه
يه وقتايي تمام دين  همين آزادگي ميشه

کنار سفره ي خالي يه دنيا آرزو چيدن
بفهمن آدمي يک عمر بهت گندم نشون مي دن

نذار بازي کنن بازم برامون با همين نقشه
خدا هرگز کسايي رو که حق خوردن نمي بخشه

کسايي که به هر راهي دارن روزيتو مي گيرن
گمونم يادشون رفته همه يک روز مي ميرن

جهان بدجور کوچيکه همه درگير اين درديم
همه يک روز مي فهمن چه جوري زندگي کرديم

 

 

آرش پور علیزاده

شادي هميشه سهم خودت غم غنيمت است
شادي اگر زياد اگر كم غنيمت است

معشوق شعرهاي كهن گرچه بي وفاست
گاهي خبر بگيرد از آدم غنيمت است

اي خنده ات شكوفه ي زيتون رودبار
خرماي چشم هاي تو در بم غنيمت است

چشمان تو غنائم جنگي ست بي گمان
با من كمي بجنگ كه اين هم غنيمت است

گل هاي سرخ آفت جان پرنده هاست
در گوشه ي قفس گل مريم غنيمت است

شيرين قصه را به كلاغان نمي دهند
يك چاي تلخ با تو عزيزم غنيمت است